روستای گوگ تپه خالصه

رسم رسومات محلی گوگ تپه خالصه

رسم رسومات محلی گوگ تپه خالصه

نگاهی بر مناسبتهای ملی, مذهبی,فرهنگی ،اجتماعی، سنتی و.... روستای تاریخی گوگ تپه خالصه از گذشته تا حال

گوگ تپه خالصه -شعر ده ما

دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۳۶ ق.ظ



قریه ی کوچک ما


ده پر بارانیست


روستاییست پراز همهمه ی طوطی ها


کوچه باغش همه شب


لب به لب ازنفس نای شبانان جوان


لب رودش همه سال


تازه از خنده ی پربرکت آب


بچه های ده ما


حرمت مزرعه را میدانند


تابه جاییکه بهرساقه عنایت دارند


وبه هر غنچه گکی، غنچه گکی از لبخند

مردمان ده ما


به صفای گل اشک اند وصمیمیت صبح


آبی پاک هوای ده خود را هرگز


با دَم سرد نمی آلایند

...

ادامه دارد


ده ما


مزرعه ی عشق وصدا هست !


وفضای ده ما


لحظه ای نیست !


تهی باشد از آهنگ سلام


 

 

مردمان ده ما


همگی می فهمند


که پرستو و کبوتر خوبست


وچکاوکها را


که بهار ازقدم کوچکشان میریزد


دانه باید افشاند



مردمان ده ما


همگی میدانند:


کدخدا باید از ما باشد


کدخدا باید بیگانه نباشد با ما


کد خدا باید


که بداند حتما !


پل وپلبان و گل وباغچه را


کد خدا باید پیوسته پرستار درختان باشد


وبگیرد دایم


حق وحقابه ی مظلومان را


ازکسانیکه به حقابه نمی اندیشند

کد خدای ده ما


هرگز وهیچ بدیوار نمی اندیشد


وبه چیزیکه ازو تفرقه رونق گیرد


کدخدای ده ما


معنی تفرقه را میداند


خطر فاصله را می فهمد


به همان زاغه قناعت دارد


بهمان کاسه ی چوبین ولب نان جوین

او همیشه لب کرت


زیر چتر غزل غچی ها  (گنجشک ها)


مرد ومردانه بما میگوید:


بچه ها میدانید؟


آسمان زان شماست


 و زمین !


آب دریا ها نیز!


ماهیان را مگذارید بدام اندازند


جنگل ومزرعه را


هوش تان باشد با خواب نیالاید کس!


باغ را بیکس وتنها مهلید(نگذارید)


مگذارید رگ جویش را


دست مرموزی ناگاه بخشکاند هان!


وکبوتر ها را


بگذارید که پرواز کنند


لاله ها را هرگز


مگذارید کسی دسته کند


تابیاراید سالن پذیرایی خویش!


لاله اینجا گل نیست!


لاله دستان بخون شسته ی یاران شماست

گل خورشید، همیشه


ززمین کف دستان شما میروید


هان !  مبادا  !


بگدایی طلبید


از در خانه ی همسایه خود!!

&&&



ده ما لب بلب از زمزمه ی باران است


سنگ اینجا حتی


نفسش سبز و در اندیشه ی سبزینگی است


کوه ها حتی پشتاره بدوش


دشت ها زیر لحاف علف تازه


هوا سبز !


ودرختان هرگز


باورم نیست بدانند


فصل پاییزی واندوه تهیدستی را !!



مهربانانه ترین واژه


صمیمانه ترین حرف


روی دفترچه ی این خطه به نظم آمده است



نیست بامی که نروییده برآن


قامت سبز گیاهی، گل سرخی، ایدوست!


لحظه ای بنشینی


دوردورت گل سوری وسمن می روید



همه جا پُرقدم بارانست


بوی سُفال نَمُ وبرکت تاکستانست


ذره ای  نیست تهی باشد ازاندیشه ی رشد


همه جا گرمی رویش


همه سو نبض بهار


&&&



ای که از شهر بجان آمده ای


ای که از قحطی آیینه دلت سنگین است


کوله بار سفرت را بردار


پا به پای گل دختر، گل سرخ


روبدرگاه ده ما بگذار...

با اندکی تغییر از صبا (شاعر افغان)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۱۳
اسماعیل عبادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی